گاهی وقت ها مسئولان مافوق کارمندان دستوراتی را صادر می کنند که مغایر با قوانین و مقررات جاری است . در چنین مواقعی تکلیف کارمند چیست ؟ آیا باید دستور خلاف قانون مسئولش را اجرا کند یا این که وظیفه ای در قبال چنین دستوری ندارد ؟ اگر آن را اجرا نکند در حقیقت تمرد کرده است و کارمندان متمرد بر اساس بند 13 ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات اداری قابل پیگیری و تعقیب اداری هستند و اگر هم اجرا کند در حقیقت عمل خلافی را مرتکب شده است که باز مطابق همان قانون مسئولیت آور است . پس تکلیف چیست ؟
ماده 96 قانون مدیریت خدمات کشوری تکلیف این گونه دستورات را روشن کرده است :
« کارمندان دستگاههای اجرایی مکلف میباشند در حدود قوانین و مقررات، احکام و اوامر رؤسای مافوق خود را در امور اداری اطاعت نمایند، اگر کارمندان حکم یا امر مقام مافوق را برخلاف قوانین و مقررات اداری تشخیص دهند، مکلفند کتباً مغایرت دستور را با قوانین و مقررات با مقام مافوق اطلاع دهند. در صورتی که بعد از این اطلاع، مقام مافوق کتباً اجرای دستور خود را تأیید کرد، کارمندان مکلف به اجرای دستور صادره خواهند بود و از این حیث مسئولیتی متوجه کارمندان نخواهد بود و پاسخگویی با مقام دستوردهنده میباشد »
بر اساس ماده فوق :
اگر کارمند احساس کرد مقام مافوق او دستور خلافی به او داده است باید :
الف : حتما مغایر بودن دستور او را با قوانین و مقررات جاری کتبا به اطلاع او برساند .
ب : اگر مقام مافوق مجددا دستور خلاف خود را "کتبا" تایید و ابلاغ کرد کارمند موظف است دستور خلاف را اجرا کند و از این حیث مسئولیتی متوجه او نیست .
ج : بر اساس این ماده قانونی ، کارمند در برابر دستور خلافی که به صورت شفاهی صادر می شود تکلیفی ندارد .
این روزها در میان همکاران فرهنگی و خانواده ها بحث تقلیل ساعات آموزشی و احتمالا تعطیلی روزهای پنجشنبه برای مدارس ابتدایی مطرح است . نمی دانم آیا این موضوع واقعا مورد رضایت و خواست همه خانواده ها و همکاران هست یا نه ؟ اما این را می دانم که این مسئله موضوعی نیست که بشود در روزنامه ها و جراید آن را ارزیابی کرد . بحث ساعات درسی مدارس بحثی کارشناسی است و باید کارشناسان خبره آموزش و پرورش آن را بررسی کنند نه روزنامه ها و ارباب جراید .
ساعات آموزشی ، مدت زمان یادگیری است که در برنامه درسی مدارس برای دانش آموزان ارائه می گردد . برای شناخت لازم درخصوص استاندارد بودن ساعات آموزشی باید مدت زمان یک سال تحصیلی و مدت زمان آموزش در یک روز تحصیلی را در نظر گرفته و آن را با استانداردهای برتر جهانی تطبیق و مقایسه نمود .
بر اساس مطالعات انجام شده استاندارد برتر جهانی یک سال تحصیلی ، 204 روز در سال است (1) در حالی که این مقدار در کشور ما با احتساب روزهای آموزشی و کسر روزهای تعطیل حدود 169 روز می باشد از طرف دیگر استاندارد برتر جهانی مدت زمان آموزش به طور متوسط 311 دقیقه در روز است (2) در حالی که این رقم در کشور ما به طور متوسط و با در نظر گرفتن یک شیفت بودن مدارس حدود 210 دقیقه در روز می باشد .
بدیهی است با عنایت به غیر استاندارد بودن ساعات آموزشی مدارس ما ، فرصت کافی برای ایجاد تنوع در برنامه های مدارس وجود نداشته و دانش آموزان فاقد تحرک لازم در مدارس هستند . همین مسئله هم یکی از عوامل مهم خستگی و افسردگی دانش آموزان به شمار می رود . با این وصف تقلیل مجدد ساعات آموزشی آیا به صلاح دانش آموزان هست ؟
*********************
(1) - مدارس برتر جهان ، استانداردهای جدید آموزش و پرورش ، آرتور دونالد چاکر ، ریچارد هاینز ، ترجمه مرجان
(2) - همان کتاب
در قرن جدید و زندگی آینده بشر ، نظام تعلیم و تربیت مطلوب ، واجد خصوصیات و ویژگیهای خاصی است . آنچه که این خصوصیات را بارزتر می نماید ، ورود تکنولوژی به عرصه حیات اجتماعی است که سرعت بیشتری به فرایند زندگی انسان می بخشد . رشد و توسعه زندگی در چنین شرایطی ، الگوهای جدید رفتاری را از گروهها و افراد انسانی می طلبد و طبیعی است که نادیده گرفتن این الگوها می تواند مشکلات فراوانی را به وجود آورد. در این وضعیت مقوله توسعه فرهنگی نیز نیازمند تبیین و شناخت الگوهای جدید یادگیری است که درمدارس ما باید روش های دست یابی به این مهم شناسایی گردند . اگر به دنبال تربیت مطلوب نوجوانان برای دستیابی به اهداف توسعه فرهنگی هستیم باید نوع تفکردانش آموزان رادر سیستمهای موجود تربیتی و آموزشی تغییر دهیم . جامعه ما علیرغم داشتن نیروی انسانی مستعد و برخوردار از جوانانی با ضریب هوشی قابل قبول ، هنوز در زمینه ترویج تفکر خلاق در میان نوجوانان با مشکلات زیادی روبروست ، چرا که نوع یادگیری نوجوانان معطوف به تفکرات قالبی و تکراری دیگران است .
از این رو برای رسیدن به توسعه فرهنگی نیازمند تغییر در نوع تفکر و یادگیری دانش آموزان هستیم . معلمان درزمینه تغییر نوع تفکر دانش آموزان نقش مؤثری می توانند داشته باشند . در این رابطه القاء تفکر « واگرا » به دانش آموزان راهکاری قابل قبول است که سیستم آموزشی و معلمان ما باید آن را تجربه نمایند . « تفکر واگرا ، تفکری است خلّاق ، یعنی ارائه چیزی بدیع تر نسبت به آنچه دیگران می دانند و عرضه می کنند » هر چند اجرای این نوع تفکر در زمینه یادگیری با مشکلات زیادی روبروست اما می تواند ما را در رسیدن به تربیت انسانهایی خلاق برای نیل به توسعه فرهنگی یاری رساند ، چرا که این تفکر به فراگیران ، انگیزه زیادی را برای انتخاب راههای دشوار و پر دردسر خواهد داد
آراستگی های ظاهری انسان و نحوه پوشش مناسب او زمینه و عامل مهمی در جذب افراد به کردارهای پسندیده او به شمار می آید . در محیط جمع و خصوصأ محیط های آموزشی و مدارس توجه به آراستگی های ظاهری دانش آموزان یکی از عوامل مهم در زمینه نشاط آفرینی خواهد بود. علاوه بر آراستگی دانش آموزان ، توجه به وضعیت ظاهری معلمان و عوامل اجرائی مدرسه نیز در این زمینه اهمیت فراوانی دارد . به نظر روان شناسان اجتماعی این امر عامل مهمی در کارآیی پیام دهی در محیط های آموزشی به شمار می آید .
بدیهی است استفاده از رنگ مناسب در پوشش ظاهری دانش آموزان نقش اساسی در آراستگی ظاهری آنان خواهد داشت . رنگها عکس العمل های متفاوتی را در انسان بر می انگیزد ، همانگونه که رنگ های تیره و کدر سبب گرفتگی روحیه و خستگی روح انسان می شود ، رنگهای روشن علاوه بر نقشی که در مسئله بهداشت ، سرما و گرما و … دارند سبب انبساط خاطر شده و برای انسان شادی آفرین است .
به خاطر تأثیر بهجت انگیز رنگ سفید ، تمامی افرادی که به گونه ای با حرفه پزشکی ارتباط داشته و با بیماران و دردمندان سروکار دارند ملزم به انتخاب رنگ سفید برای لباس خود شده اند چرا که مشاهده این رنگ ولباس برای بیماران و نا امیدان مفرّح و دلگشاست . علاوه بر آن استفاده از رنگ سفید مورد توجه و تأکید پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان دینی نیز بوده است (1) علاوه بر رنگ سفید رنگ های روشن زرد و رنگ سبز نیز از سوی آنان توصیه گردیده و استفاده از رنگ سیاه از سوی پیشوایان دینی مؤکدأ مکروه و مطرود اعلام شده است . (2)
در جایی که استفاده از رنگ های تیره میزان یادگیری را کاهش داده و در شخصیت فرد تأثیر بسیاری دارد (3) متأسفانه در برخی مناطق ، دانش آموزان ما وخصوصأ مدارس دخترانه موظف به استفاده از رنگهای تیره برای نوع پوشش خود هستند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) - قال رسول الله (ص) :اَلبِسوا البیاض فَاِنه أطیب و اطهروا جامه سفید بپوشید که آن نیکو ترین رنگهاست . وسائل الشیعه ج 3 ص 355
(2) – قال علی (ع) : لا یَلْبِسوا السواد فَاِنه لباس فرعون لباس سیاه نپوشید که آن لباس فرعون است . بحارالانوار ج 83 ص 248
(3) – دکتر اصغر دادخواه ، روان شناس بالینی و آموزشی ، روزنامه ایران شماره 1933
معمولا به جرائم افراد در دادگاهها و مراجع قضایی رسیدگی می شود اما در دستگاههای دولتی نیز مراکزی برای رسیدگی به تخلفات اداری و جرائم کارکنان دولتی پیش بینی شده است . در زمان رژیم سابق دادگاههای اداری این وظیفه را انجام می دادند اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دادگاههای اداری جای خود را به هیات ها داد که ابتدا تحت عنوان هیات های پاکسازی ، سپس هیات های بازسازی و الان هیات های رسیدگی به تخلفات اداری نامیده می شوند . معمولا پرونده کسی که مرتکب تخلف اداری شود به هیات ها ارجاع می شود اما این سئوال ممکن است وجود داشته باشد که تخلف اداری و جرم چه فرقی با هم دارند ؟
تخلف اداری به نوعی عدول از مقررات اداری و انضباطی است . مقررات انضباطی جنبه قراردادی داشته که این قرارداد بر اساس توافق بین " مستخدم " و " دستگاه " منعقد می گردد . به موجب این توافق مستخدم متعهد می شود که اگر مقررات موصوف را رعایت ننماید در معرض مجازات های پیش بینی شده در قانون قرار خواهد گرفت . اما " جرم " یکی از ارکان اصلی حقوق جزاست که هدف و فایده آن " حفظ حقوق فردی و اجتماعی ، تامین نظم و امنیت و آسایش عمومی و اجرای عدالت کیفری از طریق ایجاد ترس در عامه مردم به منظور جلوگیری از اعمال مجرمانه و اصلاح و تربیت مجرمان است "
موضوع مقررات انضباطی و اداری محدود و منحصر به اعمالی می شود که در چارچوب روابط مستخدم و دستگاه تعریف شده و ممکن است برای صنوف مختلف حالات متفاوتی را نیز در بر بگیرد به عنوان مثال این احتمال وجود دارد که انجام عملی در نظام پزشکی تخلف به حساب آید اما در صنف دیگری همان عمل تخلف محسوب نگردد . اما موضوع جرائم عمومی ، جامع و فراگیر است که هر دولتی ( در مفهوم عام آن ) مجازات و مقررات مربوط به آن را در تمامی قلمرو دولت و به صورت یکسان در باره مجرمین به اجرا می گذارد .
در جرم و حقوق جزا قاعده حقوقی " اعتبار امر مختوم " حاکم می باشد بدین معنی که ممکن است فردی در دادگاه جزایی از اتهام مربوطه برائت حاصل کرده و پرونده وی مختومه شود اما همان پرونده از نظر مقررات انضباطی قابل رسیدگی تشخیص داده شود. به عنوان مثال ، اگر مستخدمی برای انجام عملی با یک مراجعه کننده قرار " رشوه " گذاشته باشد ، عمل وی از نظر قوانین جزایی مصداق " ارتشاء " نیست اما همان عمل از نظر مقررات انضباطی به لحاظ مخدوش کردن شئون اداری مستخدم ، قابل رسیدگی خواهد بود .
اسوه ها یا الگوها نقش بسیار زیادی در جهت گیری رفتارها و تمایلات نسل جوان دارند . نوجوانان به اقتضای ساختار سنی وروحی خویش تمایل به تقلید و الگو پذیری داشته و چه بسا بسیار نیز تحت تأثیر قرار می گیرند .در اینجا نقش تربیتی یک نظام دینی ، در معرفی الگوها و اسوه های حسنه به نوجوانان است که بسیار مورد تأکید و سفارش قرآن کریم نیز می باشد :
اِنَ لَکُم فی رَسُولُ الله اُسْوَهً حَسَنه (سوره احزاب آیه 21)
در این میان مربیان پرورشی نقش محوری دارند چرا که باید خود به عنوان « اسوه » در جامعه شهره باشند به نحویکه نمونه کردار و رفتار مطلوب را به صورت عملی و عینی در معرض دید متربی قرار داده و او را تحت تأثیر قرار دهند . قرآن کریم در این زمینه گاهی مستقیمأ انسانها را به پیروی از اسوه مورد نظر فرا می خواند :
قَد کانَتْ لَکُمْ اُسوَهً حَسَنه فی اِبراهیم وَالذّینَ مَعَهُ اذْ قالُوا لِقَوْمِهِم اِنّا 0000000 (سوره ممتحنه آیه 4)
برای شما مؤمنان بسیار پسندیده و نیکوست که به ابراهیم و اصحابش اقتدا کنید 00000000
و گاهی نیز بدون تصریح و اشاره ، اسوه ها را در معرض دید و داوری انسانها قرار می دهد :
و اَیّوب اِذْ نادی رَبّهُ اَنّی مَسَّنی الضُرّ وَ اَنْتَ اَرْحَمُ الراحِمین (سوره انبیاء آیه 83)
و یاد کن ای رسول خدا حال ایوب را وقتی که دعا کرد ای پروردگار مرا بیماری و رنج سخت رسیده و تو از همه مهربانان عالم مهربان تری .
الگوها اگر متجانس و بالاخص همسال برای نوجوانان باشد می تواند ضریب تأثیر پذیری او را مضاعف نماید ، البته توجه به شاخص هایی همچون خودی بودن از نظر فرهنگی ، بالفعل بودن از نظر تاریخی و معاصر بودن نیز در مقوله اسوه سازی مهم است . در معرفی اسوه ها و الگوها نباید دچار آسیب پذیری شد چون ممکن است به نتیجه معکوس منجر گردد باید همواره مواظب بود که از الگوها و بزرگان ، کیش شخصیت نسازیم و رفتار آنها را ضمن نقادی آگاهانه بپذیریم .
عدم آشنایی همکاران با قوانین ، مقررات و دستورالعمل های موجود بعضا باعث بروز برخی مشکلات برای آنان می گردد . بی تردید بخش عمده ای از تخلفات اداری کارکنان آموزش و پرورش که موجب می شود پرونده آنان به هیات های رسیدگی به تخلفات اداری ارجاع شود به دلیل عدم آگاهی این همکاران از قوانین و مقررات جاری است . در یکی دو ماه گذشته با چند مورد از پرونده همکاران روبرو بوده ام :
الف : همکاری در خانه سازمانی سکونت دارد و از سوی اداره متبوع به وی اخطار می شود تا هر چه سریعتر خانه را تخلیه کند ، استنکاف این همکار از تخلیه منزل سازمانی موجب شده تا اداره او را به اتهام سرپیچی از اجرای دستور اداری به هیات معرفی نمایند .
ب : مسئول آموزش متوسطه اداره با همکاری در یک دبیرستان تلفنی تماس میگیرد و او را برای انجام یک امری یا توضیح یک مسئله ای به اداره فرا میخواند ، همکار به بهانه این که فعلا کار دارد از رفتن به اداره خودداری می کند ، پرونده او هم به اتهام سرپیچی از اجرای دستور به هیات می رود و به مجازات توبیخ کتبی با درج در پرونده محکوم می شود .
آیا اقدام همکاری که منزل سازمانی را تخلیه نکرده و یا دبیری که به تماس تلفنی مسئول آموزش اداره توجه ننموده تخلف اداری است ؟ بند 13 ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات اداری سرپیچی از اجرای دستور مقام مافوق را تخلف اداری دانسته و قطعا پرونده افرادی که از اجرای دستور مقام مافوق سرپیچی کنند قابل تعقیب در هیات های رسیدگی به تخلفات اداری است اما در این جا چند نکته حقوقی و مهم وجود دارد :
1 : سرپیچی کارمند از اجرای دستور مقام مافوق باید در چارچوب شرح وظایف اداری او باشد ، بنابراین عدم تخلیه منزل سازمانی توسط همکار ، سرپیچی از اجرای دستور نیست و هیات ها حق رسیدگی به این پرونده ها را ندارند .
2 : بین آمر ( دستور دهنده ) و مامور ( دستور گیرنده ) باید رابطه اداری برقرار باشد ، آمر در حوزه اداری و جغرافیایی خود می تواند دستور دهد . مدیر دبیرستان الف نمی تواند برای دبیری که ساعات موظف او در دبیرستان ب است دستور اداری صادر کند .
3 : در اجرای دستور اداری باید عرف اداری رعایت گردد ، در حقوق اداری یکی از مقتضیات دستور آن است که دستور " کتبی " باشد . بنابراین دبیری که تلفنی به اداره فراخوانده شده و او از رفتن به اداره خودداری نموده به ناحق مجازات شده است .
در خصوص اهمیت مدرسه و جایگاه آن و انتظاراتی که جامعه از یک مدرسه موفق دارد ممکن است دیدگاههای متفاوتی وجود داشته باشد به نحوی که احتمالأ افرادی مدرسه را صرفأ یک مکان آموزشی دانسته که وظیفه آن انتقال مفاهیم آموزشی و درسی به دانش آموزان است .
اما مدرسه خوب مکانی است که بتواند اولأ آرامش و فراغت فکری را برای دانش آموزان فراهم تا با فراغ بال به دنبال اهداف تربیتی و آموزشی خود باشند . بعلاوه مدرسه باید بتواند شرایطی را فراهم نماید تا دانش آموز مسائل زندگی را عملأ تجربه کرده به « خود » واقعی خویش پی ببرد و با کسب تجارب لازم بر اعتماد به نفس خود بیفزاید . دانش آموز در مدرسه باید عزت نفس و احترام شخصی خود را احساس و با تازه ترین و معتبر ترین یافته های علمی و هنری آشنا شود . مدرسه باید بتواند شیوه های سالم زندگی خانوادگی را به دانش آموز یاد داده و او را در انتخاب شغل آینده خود کمک نماید .
دانش آموز در محیط مدرسه باید بتواند یاد بگیرد و تمرین کند که چگونه شهروند خوبی باشد و روابط درست اجتماعی با افراد و نهادها را بفهمد و ممارست نماید . دانش آموز در محیط مدرسه باید با اصول بهداشت بدنی و روانی فردی و اجتماعی ؛ با حقوق و وظایف شهروندی ؛ با تفکر علمی و منطقی و با انضباط فکری و رفتاری به خوبی آشنا شود .
دانش آموز علاوه بر عوامل فوق باید در مدرسه یاد بگیرد که اعتقادات ، گرایش ها و ارزش های خود را به شکل قطعی تعیین و مشخص نموده و احساسات و عواطف خود را پالایش دهد .
مدرسه باید بتواند مفهوم آزاد اندیشی و تواضع علمی را به دانش آموز یاد داده و اورا برای سازگاری با محیط های گوناگون آماده نماید . دانش آموز در محیط مدرسه باید یاد بگیرد که چگونه از زندگی سالم و لذتبخش بهره مند و چگونه تولید کننده و مصرف کننده موفق و خوبی باشد . مدرسه باید انگیزه لازم و نشاط کافی را در دانش آموز ایجاد تا او برای ادامه تحصیلاتش در دوره های عالی و موفق شدن در مراحل بعدی زندگی آمادگی پیدا نماید .
پس مدرسه به طور خلاصه می تواند کارخانه ای باشد که محصول او یک انسان رشد یافته و تربیت شده برای ورود به عرصه اجتماع است . بدیهی است برای داشتن چنین مدرسه ای ، مهیا کردن ابزارهای مناسب ، نیروی انسانی متخصص و هماهنگی و همفکری همه نهادها ، سازمان ها و رسانه ها لازم و ضروری است .
گسترش و تعمیم آموزش عمومی و تمهید امکانات آموزشی برای همه افراد از عمده ترین و اساسی ترین وظایف دولتهاست . این مهم علاوه بر این که به نیازهای اجتماعی و فرهنگی افراد جامعه پاسخ می دهد ، می تواند زمینه ساز تأمین نیروی انسانی مورد نیاز برای توسعه عمومی کشور نیز باشد .
بدین لحاظ آموزش و پرورش و دستگاه تعلیم و تربیت قادر است برای جامعه امروز و فردای کشور افراد شایسته و تربیت شده بارآورده و بنیاد اجتماعی کامل تر و پیشرفته تری را پی ریزی نماید . در همه جوامع ، آموزش و پرورش نهادی مهم برای انتقال فرهنگ و دانش از نسلی به نسل دیگر است و پرورش آن دسته از خصائص آدمی که به ثبات اجتماعی ، ارتقاء فرهنگی و ایجاد دانشهای جدید کمک می کند از وظایف مهم آن است .
بنابراین در جامعه ما به لحاظ کثرت فراگیران آموزش و پرورش و رشد جمعیت دانش آموزی ، نقش این سازمان و اهمیت کار معلمان از همه نهادها و دستگاهها بیشتر بوده و برنامه های اساسی برای تربیت مطلوب این قشر باید در اولویت کار قرار گیرد . بررسی های انجام شده نشان می دهد که نظام آموزشی ما و شیوه تدریس و کلاسداری معلمان متناسب با تغییرات اجتماعی ، متحول نشده و هنوز روش های سنتی آموزشی در کلاسهای ما اجرا می گردد .
اگر بخواهیم نیروی انسانی مورد نیاز جامعه فردای خود را بهتر تربیت نمائیم ، لازمه آن تحول در نظام آموزشی اسـت که یکی از راهکارهـای آن مشارکت دانش آموزان در فرایندهای آموزشی می باشد